نشسته بودیم و با هم آهنگ رعنا را میخواندیم و در عمق شبهای سرد و تاریکی که همه چیزمان بود عربده میکشیدیم رعنا تو کجایی. نمیدانم چرا یاد این افتادم... خیلی دلم میخواهد الان بدانم یاد و خاطره آن شب کجا رفته بوده که انقدر دیر پیدایش شده حالا....گاهی باید صدای رادیو را بلند کنی تا ترانه ای تصادفی بخواند و تصادفی تمام آن خاطرات سرگردان را با خودش بیاورد از چارچوب پنجره
با صدای خش خش گوینده ای که میگوید : این صدای ملوک ضرابی است که میشنوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر