۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه

نشسته بودیم و با هم آهنگ رعنا را میخواندیم و در عمق شبهای سرد و تاریکی که همه چیزمان بود عربده میکشیدیم رعنا   تو کجایی. نمیدانم چرا یاد این افتادم... خیلی دلم میخواهد الان بدانم یاد و خاطره آن شب کجا رفته بوده که انقدر دیر پیدایش شده   حالا....گاهی باید صدای رادیو را بلند کنی تا ترانه ای تصادفی بخواند و تصادفی تمام آن خاطرات سرگردان را با خودش بیاورد از چارچوب پنجره 
با صدای خش خش گوینده ای که  میگوید : این صدای ملوک ضرابی است که میشنوید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر